
لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ144.145
…امام صادق7 در مورد سخن خداوند عزوجل يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ فرمودند: راجفه حسین بن علی7 و رادفه علی بن ابی طالب است. و اولین کسی که خاک را از سرش میتکاند حسین بن علی در هفتاد و پنج هزار و آن سخن خداوند عزوجل است إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.
2- وَ قَالَ ص}رسول} مَعْنَى جَاءَتِ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ جَاءَ الْمَوْتُ بِمَا فِيه.146
و رسول خدا فرمودند: معنای جَاءَتِ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، مرگ و آنچه در آن است آمد.
ب) اقوال لغویان
1- و رَجَفَ الشيءُ يرجُف رُجوفا و رَجَفانا، إذا اضطرب اضطرابا شديدا. و رَجَفَتِ الأرضُ، إذا زُلزلت. و في التنزيل: يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ و الرَّجْفة أيضا.و رَجَفَ القلبُ، إذا اضطرب من فزع.147
و رَجَفَ الشيءُ يرجُف رُجوفا و رَجَفانا، اگر به شدت بجنبد (حرکت نامنظم). و رَجَفَتِ الأرضُ، اگر زمین بلرزد. و در قرآن کریم: : يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ و الرَّجْفة همچنین. و رَجَفَ القلبُ، اگر از ترس بلرزد.
2- قال اللَّيث: رَجَفَ الشيءُ يَرْجُفُ رَجْفاً وَ رَجَفَاناً، كَرَجَفَانِ البَعير تحت الرَّحْل، و كما ترجُفُ الشَّجرة إذا رَجَّفَتْهَا الريح، و كما يَرْجُف السِّنُّ إذا نَفَضَ أَصْلُهَا…وَ رَجَفَت الأرْضُ إذا تَزَلْزَلَت، …و قال اللّه: يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (6) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7) [النازعات: 6، 7]. قال الفرّاء: هِيَ النَّفْخَةُ الأولى، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، و هي النَّفْخة الثانية.و قال أبو إسحاق: الرَّاجِفَةُ الأرْض تَرْجُفُ تَتَحَرك حركةً شديدة.و قال مجاهد: الرَّاجِفَةُ: الزَّلْزَلة.و قال اللَّيث: الرَّجْفَةُ في القرآن: كلُّ عَذَابٍ أَخَذَ قوماً فهو رَجْفَةٌ وَ صَيْحَةٌ.و صَاعِقَة…و قال غيره: الرَّجْفَةُ الزَّلزَلَة معها الخَسْف.148
لیث گفته است: رَجَفَ الشيءُ يَرْجُفُ رَجْفاً وَ رَجَفَاناً، مانند لرزش شتر زیر جهاز، وهمانگونه که درخت بلرزد اگر باد آن را بلرزاند، و همانگونه که دندان بلرزد اگر ریشهاش تکان بخورد، …و رَجَفَت الأرْضُ اگر زمین بلرزد… و خداوند فرموده است: يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (6) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7) [النازعات: 6، 7]. فراء گفته است: آن نفخهی اول است، و تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ نفخهی دوم است. و ابو اسحاق گفته است: الرَّاجِفَةُ زمینی که ترجف یعنی به شدت حرکت میکند. و مجاهد گفته است: راجفه زلزله است. و لیث گفته است: رجفه در قرآن هر عذابی که قومی را بگیرد رجفه، صیحه و صاعقه است… و غیر از او گفته است: رجفه زلزلهای است همراه با نشست.
3- الراء و الجيم و الفاء أصلٌ يدلُّ على اضطرابٍ.149
رجف اصلی است که براضطراب (جنبش و آشفتگی) دلالت میکند.
4- «أيّها الناس اذكروا اللّه، جاءت الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»الرَّاجِفَةُ: النفخة الأولى التى يموت لها الخلائق، و الرادفة: النفخة الثانية التى يحيون لها يوم القيامة. و أصل الرَّجْفِ:الحركة و الاضطراب.150
«أيّها الناس اذكروا اللّه، جاءت الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» الرَّاجِفَةُ: نفخهی اولی که با آن آفریدگان میمیرند، و رادفه: نفخهی دوم که با آن روز قیامت زنده میشوند. و اصل رجف حرکت و اضطراب است.
5- رَجَفَ الشَّىءُ (رَجْفاً) مِنْ بَابِ قَتَلَ و (رَجِيفاً) و (رجَفَاناً) تَحَرَّكَ و اضْطَرَبَ وَ (رَجَفَتِ) الْأرْضُ كَذَلِكَ و (رَجَفَتْ) يَدُهُ ارْتَعَشَتْ مِنْ مَرَضٍ أَوْ كِبَرٍ.151
رَجَفَ الشَّىءُ (رَجْفاً) از بَابِ قَتَلَ و (رَجِيفاً) و (رجَفَاناً) حرکت کرد و آشفته شد و (رَجَفَتِ) الْأرْضُ چنین است و (رَجَفَتْ) يَدُهُ دستش از مرض یا بزرگسالی لرزید.
6- أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو شدّة الزلزلة… و أنّ الرجف هو الزلزلة الشديدة…. يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ- 79/ 6-.أى یتزلزل زلزلة شديدة و یضطرب اضطرابا عميقا و بحدّة كلّ من كان متزلزلا في سيره و سيرته غير ثابت في عقيدته غير مؤمن باللّه و رسوله غير راسخ في سلوكه. و يتّبعه من هو في رديفه و سالكا بأثره. و أمّا المؤمنون فهم كالجبل الراسخ لا تحرّكهالعواصف، أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا.152
اصل یگانه در این ماده شدت زلزله است…. و رجف زلزلهی شدید است … يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ- 79/ 6-. یعنی به شدت میلرزد و به طور عمیق و شدید آشفته میشود هر کسی که در راه و سیرتش متزلزل باشد و در اعتقادش ثابت نباشد و به خدا و رسولش ایمان نداشته باشد و در سلوکش ثابت قدم نباشد و از او پیروی میکند هر کسی که در ردیف او باشد و به دنبالش برود و اما مومنان مانند کوه استوارند که بادها او را حرکت نمیدهند، أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ
مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا.
ج) نتیجهگیری
واژهی راجفه، اسم فاعل از مادهی رجف است. از نظر ابن فارس این ماده در اصل به معنای اضطراب (جنبش) است. از نظر مصطفوی این ریشه به معنای زلزلهی شدید است. لغویان ثلاثی مجرد از این ماده را اضطراب (جنبش) و لرزش معنا کردهاند. بر این اساس اسم فاعل راجف به معنای لرزنده یا جنبنده است چرا که فعل ثلاثی مجرد آن، لازم است. مسئلهی اصلی دربارهی راجفه در این آیهی کریمه مصداق این وصف است.
برخی مراد از آن را زمین دانستهاند آن هنگام که میلرزد که هم با معنای لغوی و هم با مؤنث بودن راجفه تناسب دارد. برخی آن را نفخهی اول صور دانسته اند شاید از این جهت که خود نفخه با لرزش پدید میآید یا از این جهت که باعث لرزش اشیاء میشود. اما از نظر مصطفوی راجفه کسانی هستند که به دلیل راه و روش و اعمالشان به شدت میلرزند و ثبات قدم ندارند.
اما در روایات دو تأویل مختلف از معصومین: ذکر شده است: 1. امام حسین7؛ 2. مرگ و آنچه در آن است. این دو تأویل فقط به صورت مجازی با معنای لغوی سازگار است. اطلاق راجفه بر امام حسین7 شاید از آن جهت باشد که شهادت امام حسین7 و واقعهی عاشورا بسیار تکاندهنده بود و میتوان آن را مصداق أتمِّ راجفه به معنای لرزاننده در حیات دنیا دانست و یا شاید اشاره به رجعت ایشان باشد که رویدادی بسیار عظیم و لرزاننده است. و مرگ و آنچه در آن هست هم از آن جهت میتوان گفت که مرگ و اتفاقات بعد از آن نیز بسیار سخت و ترسناک است.
3-9. رادفه
(تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7))
“و بدنبال آن، حادثه دومين [صيحه عظيم محشر] رخ مىدهد”
الف) روایات
1- وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (الرَّاجِفَةُ) الْحُسَيْنُ وَ مَأْتَمُهُ، وَ الرَّادِفَةُ أَبُوهُ عَلِيٌّ7…153
2- وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 فِي قَوْلِهِ تَعَالَى يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ الرَّاجِفَةُ لِلْحُسَيْنِ7 وَ مَأْتَمُهُ وَ الرَّادِفَةُ لِعَلِيٍّ ابْنِهِ7 وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ مَعَ الْحُسَيْنِ فِي خَمْسَةٍ وَ سَبْعِينَ أَلْفَ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.154
و از امام صادق7 در سخن خداوند يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، راجفه برای حسین7 و عزایش و رادفه برای علی پسرش و او اولین کسی است که خاک را از سرش میزداید همراه با حسین در هفتاد و پنج هزار و آن سخن خداوند عزوجل است است إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ155.
ب) اقوال لغویان
1- ما تبع شيئا فهو رِدْفُهُ، و إذا تتابع شيء خلف شيء فهو التَّرَادُفُ، و الجميع: الرُّدَافَى.156
آنچه که چیزی را دنبال کند پس رِدْف آن است، و اگر چیزی پشت چیزی بیاید پس آن ترادف است و جمع آن: رُدَافَی است.
2- الرِّدْفُ: المُرْتَدَفُ، و هو الذى يركب خلف الراكب. و أَرْدَفْتُهُ أنا، إذا أركبتَه معك، و ذلك الموضع الذى يركبه رِدَافٌ. و كلُّ شئ تَبِعَ شيئا فهو رِدْفُهُ…و رَدِفَهُ بالكسر، أى تَبِعَه يقال: كان نزل بهم أمرٌ فرَدِفَ لهم آخرُ أعظمُ منه. قال تعالى: تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ.157
الرِّدْفُ: مرتدف است، و او کسی است که پشت سوار مینشیند. و أَرْدَفْتُهُ أنا، اگر تو او را با خود سوار کنی، وآن جایی که سوارش میشود رداف است. و هر چیزی، از چیزی پیروی کند پس ردف آن است…و رَدِفَهُ باکسره، یعنی از آن پیروی کرد. گفته میشود: دچار چیزی (بلا) شدند سپس چیزی بزرگتر از آن در پی آن آمد. خداوند بلند مرتبه فرموده است: تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ.
3- الراء و الدال و الفاء أصلٌ واحدٌ مطّرد، يدلُّ على اتِّباع الشىء. فالتَّرادف: التتابع.158
ردف اصل یگانهی عامی است که به دنباله روی از چیزی دلالت میکند. پس ترادف تتابع (در پی رفتن) است.
4- الرِّدْفُ: التابع…و التَّرَادُفُ: التتابع، و الرَّادِفُ: المتأخّر، و الْمُرْدِفُ: المتقدّم الذي أَرْدَفَ غيره.159
ردف: پیرو… و ترادف: در پی آمدن، و رادف: متاخر، و مردف: متقدمی که غیرش در پیاش میآید.
5- أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو وقوع شيء عقيب آخر بحيث أن يكونا في سلك واحد، كما في الردفان …. فمادّة الرِّدْفِ: تدلّ على وقوع شيء عقيب آخر و في مسلكه، و يجمعهما نظام واحد، و ليس النظر فيها الى جهة الاتّباع أو الطاعة أو غيرها…. . يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ- 79/ 7-.أى تتبع النفوس المضطربة المتزلزلة الّذين كانوا في سلكهم و في رديفهم.و التعبير بالرادفة دون المتّبعة أو المطيعة أو غيرهما: فانّ من يتبّع الرجف أو يطيعه فهو راجف أيضا و لا يحتاج الى تكرار ذكره، و هذا بخلاف من كان في مسلكه و رديفه و ان لم يكن مطيعا و متّبعا، فهو مستقلّ في عمله.فظهر لطف التعبير بالمادّة في هذه الموارد.160
اصل یگانه در این ماده وقو
ع چیزی در پی چیز دیگر است به گونهای که در یک راستا باشند، همانگونه که در ردفان است…..پس مادهی ردف دلالت میکند بر وقوع چیزی پسِ چیز دیگر و در راستایش، و یک نظام آنها را جمع میکند، و در آن جهت پیروی و اطاعت و غیرش مورد نظر نیست… يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ- 79/ 7-. یعنی جانهای مضطرب و متزلزل در پی کسانی میآیند که هم سلک آنها و در ردیفشان بودند. و کاربرد رادفه به جای متبعه یا مطیعه یا غیر این دو از این جهت است که اگر کسی از رجف پیروی کند یا اطاعت کند او نیز راجف است و نیازی به تکرار ذکرش نیست، و این بر خلاف کسی است که در مسلک و ردیفش است، اگرچه مطیع و پیرو نباشد، پس او در عملش مسستقل است. پس نکتهی تعبیر به این ماده در این موارد آشکار شد.
6- ردف: تبعيّت «رَدَفَهُ رَدْفاً تَبِعَه».رِدْف (به كسر اول) به معنى تابع است همچنين است رادفه «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» نازعات: 6 و 7. روزى كه لرزنده ميلرزد در پس آن لرزه ديگرى كه در رديف آن است ميآيد. مردف آن است كه ديگرى را در رديف خود قرار دهد ابو عبيده رادف و مردف را به یك معنى گرفته